معنی فارسی sleepy
A1 /ˈsliːpi/خواب‌آلود به حالتی اطلاق می‌شود که شخص یا حیوان تمایل به خواب دارد یا احساس خستگی می‌کند.
Feeling drowsy or inclined to sleep; often associated with tiredness.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
The gum that builds up in the eye; sleep, gound.
adjective
معنی(adjective):
Tired; feeling the need for sleep.
معنی(adjective):
Suggesting tiredness.
معنی(adjective):
Tending to induce sleep; soporific.
مثال:
a sleepy drink or potion
معنی(adjective):
Dull; lazy; heavy; sluggish.
معنی(adjective):
Quiet; without bustle or activity.
مثال:
a sleepy English village
example
معنی(example):
بعد از یک روز طولانی، احساس خواب آلودگی می‌کنم.
مثال:
After a long day, I feel very sleepy.
معنی(example):
گربه خواب‌آلود روی مبل جمع شد.
مثال:
The sleepy cat curled up on the sofa.
معنی فارسی کلمه sleepy
:
خواب‌آلود به حالتی اطلاق می‌شود که شخص یا حیوان تمایل به خواب دارد یا احساس خستگی می‌کند.
