معنی فارسی behalf
B1نمایندگی یا نماینده چیزی یا کسی دیگر.
In the interest or support of someone or something.
- NOUN
example
معنی(example):
به نمایندگی از تیم، میخواهم از حمایت شما تشکر کنم.
مثال:
On behalf of the team, I want to thank you for your support.
معنی(example):
او در جلسه به نمایندگی از جامعه صحبت کرد.
مثال:
He spoke on behalf of the community at the meeting.
معنی فارسی کلمه behalf
:نمایندگی یا نماینده چیزی یا کسی دیگر.