معنی فارسی ally
B1شخص یا کشوری که با دیگری همکاری میکند، به ویژه در شرایط بحرانی.
A person, group, or nation that is associated with another or others for some common cause or purpose.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها متحدان قوی در مبارزه برای عدالت هستند.
مثال:
They are strong allies in the fight for justice.
معنی(example):
هنگام اتخاذ تصمیم با دقت متحدان خود را در نظر بگیرید.
مثال:
Consider your allies carefully when making a decision.
معنی فارسی کلمه ally
:
شخص یا کشوری که با دیگری همکاری میکند، به ویژه در شرایط بحرانی.