معنی فارسی constipation
B2وضعیتی که در آن فرد به طور مرتب نمی‌تواند مدفوع کند و نتیجه‌اش دشواری در دفع است.
A medical condition characterized by infrequent or difficult bowel movements.
- noun
noun
معنی(noun):
Act of crowding anything into a lesser compass, or the state of being crowded or pressed together; condensation.
معنی(noun):
A state of the bowels in which the evacuations are infrequent and difficult, or the intestines become filled with hardened faeces; costiveness.
example
معنی(example):
یبوست می‌تواند ناراحت‌کننده باشد و به مشکلات بهداشتی دیگر منجر شود.
مثال:
Constipation can be uncomfortable and lead to other health issues.
معنی(example):
نوشیدن آب بیشتر به کاهش یبوست کمک می‌کند.
مثال:
Drinking more water helps relieve constipation.
معنی فارسی کلمه constipation
:
وضعیتی که در آن فرد به طور مرتب نمی‌تواند مدفوع کند و نتیجه‌اش دشواری در دفع است.
