معنی فارسی allegiance
B2 /əˈliː.dʒəns/وفاداری به یک کشور، شخص یا ایده. عمدتاً به عنوان یک وظیفه یا سوگند در نظر گرفته میشود.
Loyalty or commitment to a sovereign, government, or cause.
- noun
noun
معنی(noun):
Loyalty to some cause, nation or ruler.
example
معنی(example):
او وفاداری خود را به پادشاه سوگند یاد کرد.
مثال:
He swore allegiance to the king.
معنی(example):
انتظار میرود که شهروندان وفاداری خود را به کشورشان نشان دهند.
مثال:
Citizens are expected to show allegiance to their country.
معنی فارسی کلمه allegiance
:
وفاداری به یک کشور، شخص یا ایده. عمدتاً به عنوان یک وظیفه یا سوگند در نظر گرفته میشود.