معنی فارسی accepted
B2چیزی که دیگران به صراحت یا بهطور غیررسمی آن را قبول کردهاند.
Regarded as decent or acceptable in society.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او اکنون یکی از اعضای قابل قبول گروه است.
مثال:
He is an accepted member of the group now.
معنی(example):
پیشنهاد توسط همه در جلسه پذیرفته شد.
مثال:
The proposal was accepted by everyone in the meeting.
معنی فارسی کلمه accepted
:
چیزی که دیگران به صراحت یا بهطور غیررسمی آن را قبول کردهاند.