معنی فارسی notice-period

به‌مدت زمان لازم برای اطلاع دادن به کارفرما قبل از ترک شغل

example
معنی(example):

من یک دوره اطلاع‌رسانی دو هفته‌ای دارم.

مثال:

I have a two-week notice period.

معنی(example):

او باید دوره اطلاع‌رسانی خود را قبل از ترک انجام دهد.

مثال:

She must serve her notice period before leaving.

معنی فارسی کلمه notice-period

:

به‌مدت زمان لازم برای اطلاع دادن به کارفرما قبل از ترک شغل