معنی فارسی make-time-for
برای چیزی وقت گذاشتن
example
معنی(example):
شما باید برای دوستانتان وقت بگذارید.
مثال:
You need to make time for your friends.
معنی(example):
من این آخر هفته برای خانوادهام وقت میگذارم.
مثال:
I will make time for my family this weekend.
معنی(example):
تو باید برای دوستانت وقت بگذاری.
مثال:
You should make time for your friends.
معنی(example):
من این آخر هفته برای سرگرمیهایم وقت خواهم گذاشت.
مثال:
I will make time for my hobbies this weekend.
معنی فارسی کلمه make-time-for
:برای چیزی وقت گذاشتن