معنی فارسی incessant
B2 /ɪnˈsɛs.ənt/چیزی که بدون توقف یا وقفه ادامه پیدا میکند.
Continuing without interruption.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Without pause or stop; not ending, especially to the point of annoyance.
مثال:
The dog's incessant barking kept the girl awake all night.
example
معنی(example):
سر و صدای بیپایان مرا بیدار نگه داشت.
مثال:
The incessant noise kept me awake.
معنی(example):
او نیاز بیپایانی به صحبت کردن دارد.
مثال:
She has an incessant need to talk.
معنی فارسی کلمه incessant
:
چیزی که بدون توقف یا وقفه ادامه پیدا میکند.
