معنی فارسی palpable

B2 /ˈpælpəbəl/

قابل لمس، مشخص و بارز، به ویژه در احساسات و جوها.

Able to be touched or felt; easily perceived or noticeable.

  • adjective
مکالمه با هوش مصنوعی اپلیکیشن آموزش زبان با فیلم
adjective
معنی(adjective):

Capable of being touched, felt or handled; touchable, tangible.

معنی(adjective):

Obvious or easily perceived; noticeable.

معنی(adjective):

That can be detected by palpation.

example
معنی(example):

قبل از اعلام، تنش قابل لمس در اتاق وجود داشت.

مثال:

There was a palpable tension in the room before the announcement.

معنی(example):

شادی تیم به خاطر پیروزی‌شان حسی قابل لمس بود.

مثال:

The excitement was palpable as the team celebrated their victory.

معنی فارسی کلمه palpable

: معنی palpable به فارسی

قابل لمس، مشخص و بارز، به ویژه در احساسات و جوها.