معنی فارسی wistful
B2 /ˈwɪstfəl/حالت عاطفی با حسرت و غم در مورد چیزهایی که نمی‌توان به دست آورد.
Having or showing a feeling of vague or regretful longing.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Full of longing or yearning.
مثال:
His eyes grew wistful as he recalled his university days.
معنی(adjective):
Sad and thoughtful.
example
معنی(example):
هر بار که به دوران کودکی‌اش فکر می‌کند، چهره‌ای اندوهناک و غمگین دارد.
مثال:
She has a wistful look whenever she thinks about her childhood.
معنی(example):
او با چهره‌ای اندوهناک به بیرون از پنجره خیره شد و گذشته را به خاطر آورد.
مثال:
He stared out the window with a wistful expression, remembering the past.
معنی فارسی کلمه wistful
:
حالت عاطفی با حسرت و غم در مورد چیزهایی که نمی‌توان به دست آورد.
