معنی فارسی penury

B2 /ˈpɛnjəɹi/

فقر شدید و نقصان در منابع مالی و مادی، به ویژه در زندگی روزمره.

The state of being extremely poor; lack of basic necessities.

noun
معنی(noun):

Extreme want; poverty; destitution.

معنی(noun):

A lack of something; a dearth.

example
معنی(example):

او در فقر زندگی می کرد و برای تأمین نیازهای اولیه خود مبارزه می کرد.

مثال:

He lived in penury, struggling to meet basic needs.

معنی(example):

فقر روستاییان پس از خشکسالی مشهود بود.

مثال:

The penury of the villagers was evident after the drought.

معنی فارسی کلمه penury

: معنی penury به فارسی

فقر شدید و نقصان در منابع مالی و مادی، به ویژه در زندگی روزمره.