معنی فارسی pristine
B2 /pɹɪsˈtaɪn/بکر، دست‌نخورده و سالم، به محیطی اطلاق می‌شود که کاملاً طبیعی و بدون تغییرات انسانی باقی مانده است.
In its original condition; unspoiled or unpolluted.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Unspoiled; still with its original purity; uncorrupted or unsullied.
معنی(adjective):
Primitive, pertaining to the earliest state of something.
معنی(adjective):
Perfect.
example
معنی(example):
ساحل بکر و زیبایی داشت.
مثال:
The beach was pristine and beautiful.
معنی(example):
آنها یک جنگل بکر و بدون دست‌خوردگی انسان‌ها را کشف کردند.
مثال:
They discovered a pristine forest untouched by humans.
معنی فارسی کلمه pristine
:
بکر، دست‌نخورده و سالم، به محیطی اطلاق می‌شود که کاملاً طبیعی و بدون تغییرات انسانی باقی مانده است.
