معنی فارسی west

A2

غرب، یکی از جهات جغرافیایی، مقابل شرق.

A cardinal direction opposite of east, typically associated with the direction where the sun sets.

example
معنی(example):

خورشید در غرب غروب می‌کند.

مثال:

The sun sets in the west.

معنی(example):

او به سمت غرب سفر کرد تا شغف جدیدی پیدا کند.

مثال:

He traveled west to find a new job.

معنی فارسی کلمه west

: معنی west به فارسی

غرب، یکی از جهات جغرافیایی، مقابل شرق.