معنی فارسی awkwardly

B1

به طور نابجا، به حالتی که فرد احساس راحتی نمی‌کند یا در موقعیت اجتماعی دچار مشکل می‌شود.

In a manner that is uncomfortable or clumsy, often in social situations.

adverb
معنی(adverb):

In an awkward manner; with discomfort or lack of coordination.

example
معنی(example):

او به طور نابجا در گوشه اتاق ایستاده بود.

مثال:

He stood awkwardly in the corner of the room.

معنی(example):

او به طور نابجا لبخند زد وقتی متوجه شد نام او را فراموش کرده است.

مثال:

She smiled awkwardly when she realized she had forgotten his name.

معنی فارسی کلمه awkwardly

: معنی awkwardly به فارسی

به طور نابجا، به حالتی که فرد احساس راحتی نمی‌کند یا در موقعیت اجتماعی دچار مشکل می‌شود.