معنی فارسی bemadden

B1

احساس سردرگمی و نگرانی از یک وضعیت.

Feeling confused and worried about a situation.

example
معنی(example):

عملکرد او به نظر می رسید که همکارانش را نگران کرده است.

مثال:

His actions appeared to bemadden his colleagues.

معنی(example):

آنها از تغییرات غیرمنتظره نگران بودند.

مثال:

They felt bemadden by the unexpected changes.

معنی فارسی کلمه bemadden

: معنی bemadden به فارسی

احساس سردرگمی و نگرانی از یک وضعیت.