معنی فارسی bitterly
B2 /ˈbɪtəɹli/به شدت یا به طرز عمیق و دردناک، معمولاً در ارتباط با احساسات منفی مانند اندوه یا پشیمانی.
In a way that expresses strong emotion, especially sorrow or regret.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a bitter manner.
example
معنی(example):
او پس از شنیدن خبر بد به شدت گریه کرد.
مثال:
She cried bitterly after hearing the bad news.
معنی(example):
آنها به شدت از تصمیم خود برای رفتن احساس پشیمانی کردند.
مثال:
They bitterly regretted their decision to leave.
معنی فارسی کلمه bitterly
:
به شدت یا به طرز عمیق و دردناک، معمولاً در ارتباط با احساسات منفی مانند اندوه یا پشیمانی.