معنی فارسی bowlin

B1

فعالیت یا بازی که در آن توپ را به سمت توپ‌ها انداخته و سعی می‌شود تا تعداد بیشتری را خراب کنید.

Referring to the action or sport of bowling, typically played with pins.

example
معنی(example):

آنها تمام شب در جولان محلی بولینگ کردند.

مثال:

They were bowlin all night at the local alley.

معنی(example):

بولینگ یک ورزش محبوب در میان دوستان من است.

مثال:

Bowlin is a popular sport among my friends.

معنی فارسی کلمه bowlin

: معنی bowlin به فارسی

فعالیت یا بازی که در آن توپ را به سمت توپ‌ها انداخته و سعی می‌شود تا تعداد بیشتری را خراب کنید.