معنی فارسی bube

B1

فردی که به هنر نقاشی مشغول است، معمولاً بوم سفید برای شروع کارهای هنری خود دارد.

A canvas or surface on which an artist paints.

example
معنی(example):

بوم هنرمند با رنگ‌ها پر شده بود.

مثال:

The bube of the artist was filled with colors.

معنی(example):

او یک گل زیبا بر روی بوم خود نقاشی کرد.

مثال:

She painted a beautiful flower on her bube.

معنی فارسی کلمه bube

: معنی bube به فارسی

فردی که به هنر نقاشی مشغول است، معمولاً بوم سفید برای شروع کارهای هنری خود دارد.