معنی فارسی buffin
B1کسی که رفتارهای احمقانه و نگهداری نشدهای دارد و در شرایط اجتماعی نادرست فعالیت میکند.
A silly or foolish person, often behaving in an overly playful manner.
- NOUN
example
معنی(example):
او در طول فیلم مثل یک دیوانه رفتار میکرد.
مثال:
He was acting like a buffin during the movie.
معنی(example):
در مهمانی اینقدر دیوانه نباش!
مثال:
Don't be such a buffin at the party!
معنی فارسی کلمه buffin
:
کسی که رفتارهای احمقانه و نگهداری نشدهای دارد و در شرایط اجتماعی نادرست فعالیت میکند.