معنی فارسی bureaucratized
B2بوروکراتیکشده به سازمان یا سیستمی اطلاق میشود که تحت تأثیر ساختارها و رویههای اداری تبدیل به یک سیستم بوروکراتیک شده است.
To have made something bureaucratic.
- verb
verb
معنی(verb):
To bring under the control of a bureaucracy; to make bureaucratic.
example
معنی(example):
سازمان در طول سالها بوروکراتیک شده است.
مثال:
The organization became bureaucratized over the years.
معنی(example):
او احساس میکرد که محیط بوروکراتیک خلاقیت را خفه میکند.
مثال:
He felt that the bureaucratized environment stifled creativity.
معنی فارسی کلمه bureaucratized
:
بوروکراتیکشده به سازمان یا سیستمی اطلاق میشود که تحت تأثیر ساختارها و رویههای اداری تبدیل به یک سیستم بوروکراتیک شده است.