معنی فارسی chill someone's blood

B2

خون را منجمد کردن، اصطلاحی است که برای توصیف احساس ترس شدید به کار می‌رود.

To cause someone to feel extreme fear.

example
معنی(example):

فیلم ترسناک آنقدر ترسناک بود که خونم را منجمد کرد.

مثال:

The horror movie was so scary that it made my blood chill.

معنی(example):

شنیدن آن صدای عجیب در شب خونم را منجمد کرد.

مثال:

Hearing that strange noise at night made my blood chill.

معنی فارسی کلمه chill someone's blood

:

خون را منجمد کردن، اصطلاحی است که برای توصیف احساس ترس شدید به کار می‌رود.