معنی فارسی clamp-downs

B1

محدودیت، تدابیری برای کنترل و جلوگیری از فعالیت‌های نامطلوب.

Restrictions or measures taken to limit or control activities.

example
معنی(example):

دولت محدودیت‌هایی را بر فعالیت‌های غیرقانونی اعمال کرد.

مثال:

The government enacted clamp-downs on illegal activities.

معنی(example):

محدودیت‌ها بر آلودگی منجر به هوای تمیزتر در شهر شد.

مثال:

Clamp-downs on pollution led to cleaner air in the city.

معنی فارسی کلمه clamp-downs

: معنی clamp-downs به فارسی

محدودیت، تدابیری برای کنترل و جلوگیری از فعالیت‌های نامطلوب.