معنی فارسی concertina'd
B1فشردهسازی به شیوهای خاص.
Folded in a way similar to a concertina.
- VERB
example
معنی(example):
نقشه به روش کاغذ فشرده جمع شده بود تا در کیف جا بگیرد.
مثال:
The map was concertina'd to fit in the bag.
معنی(example):
او نقاشی را به روش کاغذ فشرده جمع کرد تا آن را محافظت کند.
مثال:
He concertina'd the drawing to protect it.
معنی فارسی کلمه concertina'd
:فشردهسازی به شیوهای خاص.