معنی فارسی crinkum

B1

چروکیدگی، به الگو یا بافت خاصی اشاره دارد که در اشیاء ایجاد می‌شود.

A term used to describe a crinkled or textured surface.

example
معنی(example):

چروکیدگی به اثر هنری بافتی اضافه کرد.

مثال:

The crinkum added texture to the artwork.

معنی(example):

او از چروکیدگی موجود در نقشه‌های قدیمی لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys the crinkum found in old maps.

معنی فارسی کلمه crinkum

: معنی crinkum به فارسی

چروکیدگی، به الگو یا بافت خاصی اشاره دارد که در اشیاء ایجاد می‌شود.