معنی فارسی deblocked

B1

رهایی از یک حالت فکری یا احساسی که باعث مسدود شدن می‌شود.

To be freed from a blocked or obstructive mental state.

example
معنی(example):

او پس از صحبت با دوستش احساس رهایی کرد.

مثال:

He felt deblocked after talking to his friend.

معنی(example):

ذهن هنرمند توسط طبیعت رها شد.

مثال:

The artist's mind was deblocked by nature.

معنی فارسی کلمه deblocked

: معنی deblocked به فارسی

رهایی از یک حالت فکری یا احساسی که باعث مسدود شدن می‌شود.