معنی فارسی definement

B1

تعریف، فرآیند یا نتیجه مشخص کردن معنای یک چیز.

The act of defining or a definition.

example
معنی(example):

تعریف قوانین برای مسابقه ضروری بود.

مثال:

The definement of the rules was essential for the competition.

معنی(example):

تعریف واضحی از اهداف پروژه ارائه شد.

مثال:

A clear definement of the project goals was provided.

معنی فارسی کلمه definement

: معنی definement به فارسی

تعریف، فرآیند یا نتیجه مشخص کردن معنای یک چیز.