معنی فارسی disadvise

B1

توصیه نکردن، هشدار دادن به کسی برای عدم انجام کاری.

To recommend against something.

example
معنی(example):

من از بردن آن مسیر به شما توصیه نمی‌کنم.

مثال:

I would disavise you from taking that route.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که به دوستانشان درباره سرمایه‌گذاری در آن تجارت هشدار دهند.

مثال:

They chose to disavise their friends against investing in that business.

معنی فارسی کلمه disadvise

: معنی disadvise به فارسی

توصیه نکردن، هشدار دادن به کسی برای عدم انجام کاری.