معنی فارسی disentrail
B1آزاد کردن یا جداسازی یک سیستم یا مجموعه از عناصری که به هم مرتبط هستند.
To separate or remove from a system or collection of interrelated elements.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند ریلهای قطار قدیمی را آزاد کنند.
مثال:
They decided to disentrail the old train tracks.
معنی(example):
کارگران کابلها را برای دسترسی بهتر آزاد خواهند کرد.
مثال:
The workers will disentrail the cables for better access.
معنی فارسی کلمه disentrail
:
آزاد کردن یا جداسازی یک سیستم یا مجموعه از عناصری که به هم مرتبط هستند.