معنی فارسی enchasten

B1

افسون کردن، افزایش زیبایی یا قدر و منزلت چیزی.

To enhance or glorify something in a charming way.

example
معنی(example):

این تجربه به روح او افسون داد.

مثال:

The experience seemed to enchasten her soul.

معنی(example):

سفر کردن می‌تواند دیدگاه فرد را نسبت به جهان افسون کند.

مثال:

Traveling can enchasten one's view of the world.

معنی فارسی کلمه enchasten

: معنی enchasten به فارسی

افسون کردن، افزایش زیبایی یا قدر و منزلت چیزی.