معنی فارسی epiphanised

B1

فعل گذشته به معنای داشتن یک تجربه ناگهانی و عمیق که در آن فرد چیز جدیدی را درباره خود یا زندگی‌اش درک می‌کند.

The past tense of epiphanise, indicating a moment of realization or insight.

example
معنی(example):

او پس از کارگاه به طور کامل احساس روشنگری کرد.

مثال:

He felt completely epiphanised after the workshop.

معنی(example):

پس از لحظه روشنگری‌اش، او مسیر شغلی خود را تغییر داد.

مثال:

Following her epiphanised moment, she changed her career path.

معنی فارسی کلمه epiphanised

: معنی epiphanised به فارسی

فعل گذشته به معنای داشتن یک تجربه ناگهانی و عمیق که در آن فرد چیز جدیدی را درباره خود یا زندگی‌اش درک می‌کند.