معنی فارسی faceup

B1

به صورت رو یا صاف، به شکلی که قسمت رویی یک شی قابل مشاهده باشد.

Positioned so the upper surface is facing up.

example
معنی(example):

لطفاً کارت‌ها را به صورت رو در روی میز بگذارید.

مثال:

Please lay the cards faceup on the table.

معنی(example):

جعبه باید به صورت رو گذاشته شود تا محتویات آن دیده شود.

مثال:

The box should be placed faceup to see its contents.

معنی فارسی کلمه faceup

: معنی faceup به فارسی

به صورت رو یا صاف، به شکلی که قسمت رویی یک شی قابل مشاهده باشد.