معنی فارسی foresaying
B1پیشگویی، عمل بیان کردن یا پیشبینی کردن اتفاقاتی که ممکن است در آینده بیفتد.
The act of predicting or foretelling future events.
- VERB
example
معنی(example):
شاعر در حال پیشگویی اتفاقاتی بود که رخ میدهد.
مثال:
The poet was foresaying the events that would unfold.
معنی(example):
او در پیشگویی نتایج به طور دقیق استعداد دارد.
مثال:
She has a talent for foresaying outcomes accurately.
معنی فارسی کلمه foresaying
:
پیشگویی، عمل بیان کردن یا پیشبینی کردن اتفاقاتی که ممکن است در آینده بیفتد.