معنی فارسی freezed
B1منجمد شده، اشاره به حالتی که مایع به جسم جامد از یخ تبدیل میشود.
Converted into ice, commonly used when referring to water.
- VERB
example
معنی(example):
این زمستان، رودخانه منجمد شده است.
مثال:
The river has freezed over this winter.
معنی(example):
شب گذشته، دریاچه به طور کامل یخ زده بود.
مثال:
Last night the pond completely freezed.
معنی فارسی کلمه freezed
:منجمد شده، اشاره به حالتی که مایع به جسم جامد از یخ تبدیل میشود.