معنی فارسی gantleting

B1

فرایند پوشیدن دستکش‌های زره‌پوش به منظور حفاظت از دست‌ها.

The act of putting on armored gloves for protection.

example
معنی(example):

او قبل از نبرد زره‌اش را گانتلت‌پوش می‌کند.

مثال:

He is gantleting his armor before the duel.

معنی(example):

گانتلت‌پوشی برای اطمینان از حفاظت امری ضروری است.

مثال:

Gantleting is essential to ensure protection.

معنی فارسی کلمه gantleting

:

فرایند پوشیدن دستکش‌های زره‌پوش به منظور حفاظت از دست‌ها.