معنی فارسی get-interrupted
B1قطع شدن، متوقف شدن فرآیند صحبت یا عمل به دلیل ورود یک مزاحم یا مداخلهای ناخواسته. معمولاً این احساس را به وجود میآورد که توجه فرد به چیزی یا شخص دیگر منتقل شده است.
To be stopped or obstructed while speaking or doing something, often by someone else making an interjection.
- VERB
example
معنی(example):
من در حال صحبت کردن بودم که ناگهان توسط یک صدای بلند قطع شدم.
مثال:
I was speaking when I suddenly got interrupted by a loud noise.
معنی(example):
قطع شدن در حین یک جلسه مهم ناامیدکننده است.
مثال:
It’s frustrating to get interrupted during an important meeting.
معنی فارسی کلمه get-interrupted
:
قطع شدن، متوقف شدن فرآیند صحبت یا عمل به دلیل ورود یک مزاحم یا مداخلهای ناخواسته. معمولاً این احساس را به وجود میآورد که توجه فرد به چیزی یا شخص دیگر منتقل شده است.