معنی فارسی gride

B1

خرد کردن، واژه‌ای که به عملی اشاره دارد که در آن مواد به قطعات کوچک‌تر تقسیم می‌شوند.

To cut or chop into smaller pieces, typically for cooking.

example
معنی(example):

خرد کردن گوشت آن را لطیف‌تر می‌کند.

مثال:

To gride the meat makes it more tender.

معنی(example):

او تصمیم گرفت سبزیجات را برای خورشت خرد کند.

مثال:

She decided to gride the vegetables for the stew.

معنی فارسی کلمه gride

: معنی gride به فارسی

خرد کردن، واژه‌ای که به عملی اشاره دارد که در آن مواد به قطعات کوچک‌تر تقسیم می‌شوند.