معنی فارسی gubbin

B1

گابین، یک تکه یا قطعه کوچک از چیزهای ناپیوسته یا بی‌فایده.

A small, often useless or insignificant item or component.

example
معنی(example):

او در باغ یک گابین از فلز پیدا کرد.

مثال:

He found a gubbin of metal in the garden.

معنی(example):

گابین با خاک و زنگ زدگی پوشیده شده بود.

مثال:

The gubbin was covered in dirt and rust.

معنی فارسی کلمه gubbin

: معنی gubbin به فارسی

گابین، یک تکه یا قطعه کوچک از چیزهای ناپیوسته یا بی‌فایده.