معنی فارسی gubernation
B1حکمرانی به معنی عمل مدیریت و ریاست یک کشور یا نهادی است.
The act of governing or administrating.
- NOUN
example
معنی(example):
حکمرانی این منطقه با ثبات مشخص شده بود.
مثال:
The gubernation of the region was marked by stability.
معنی(example):
در دوران حکمرانی او، اقتصاد شکوفا شد.
مثال:
Under his gubernation, the economy flourished.
معنی فارسی کلمه gubernation
:
حکمرانی به معنی عمل مدیریت و ریاست یک کشور یا نهادی است.