معنی فارسی guidances
B1راهنماها، مجموعهای از نکات یا توصیهها که برای کمک به تصمیمگیری یا انجام وظایف ارائه میشوند.
Instructions or information designed to help someone.
- NOUN
example
معنی(example):
راهنماها در راهنما به من کمک کرد تا دستگاه را به درستی راهاندازی کنم.
مثال:
The guidances in the manual helped me set up the device correctly.
معنی(example):
او راهنماییهایی در مورد چگونگی بهبود نوشتن من ارائه داد.
مثال:
He offered guidances on how to improve my writing.
معنی فارسی کلمه guidances
:
راهنماها، مجموعهای از نکات یا توصیهها که برای کمک به تصمیمگیری یا انجام وظایف ارائه میشوند.