معنی فارسی guidingly

B1

به معنای کمک و هدایت در یک وضعیت، به‌ویژه در برخی فعالیت‌ها یا در فرآیند یادگیری.

In a manner that provides guidance or direction.

example
معنی(example):

او به صورت راهنمایی صحبت کرد و به همه کمک کرد تا موضوع را بهتر درک کنند.

مثال:

She spoke guidingly, helping everyone understand the topic better.

معنی(example):

معلم به صورت راهنمایی دانش‌آموزان را در حل مشکل پیچیده راهنمایی کرد.

مثال:

The teacher guidingly directed the students through the complex problem.

معنی فارسی کلمه guidingly

: معنی guidingly به فارسی

به معنای کمک و هدایت در یک وضعیت، به‌ویژه در برخی فعالیت‌ها یا در فرآیند یادگیری.