معنی فارسی habitudinal
B1روشی که بر اساس عادات شکل گرفته است، معمولاً به رفتارها یا واکنشها اشاره دارد.
Pertaining to habits; describing actions that are done regularly.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
واکنش عادتمند او به استرس این بود که نفس عمیق بکشد.
مثال:
His habitudinal response to stress was to take a deep breath.
معنی(example):
رفتارهای عادتمند میتوانند سخت تغییر کنند.
مثال:
Habitual behaviors can be difficult to change.
معنی فارسی کلمه habitudinal
:
روشی که بر اساس عادات شکل گرفته است، معمولاً به رفتارها یا واکنشها اشاره دارد.