معنی فارسی habiture
B1عادات و رفتارهای روزمره که به طور مداوم انجام میشوند.
The established habits or practices of an individual.
- NOUN
example
معنی(example):
عادات او شامل مدیتیشن روزانه و تغذیه سالم بود.
مثال:
His habiture included daily meditation and healthy eating.
معنی(example):
او عادات خود را تغییر داد تا بهبود کلی بهداشت خود را افزایش دهد.
مثال:
She changed her habiture to improve her overall well-being.
معنی فارسی کلمه habiture
:
عادات و رفتارهای روزمره که به طور مداوم انجام میشوند.