معنی فارسی hastefully

B2

به شیوه‌ای سریع و شتابزده انجام دادن یک کار.

In a manner characterized by haste; done quickly and often without careful thought.

example
معنی(example):

او پروژه را به سرعت تمام کرد که باعث چندین اشتباه شد.

مثال:

He completed the project hastefully, which caused several errors.

معنی(example):

او به طور شتابزده صحبت کرد و سعی داشت همه افکارش را یکجا بیان کند.

مثال:

She spoke hastefully, trying to fit in all her thoughts at once.

معنی فارسی کلمه hastefully

: معنی hastefully به فارسی

به شیوه‌ای سریع و شتابزده انجام دادن یک کار.