معنی فارسی incapableness

B1

وضعیتی که در آن فرد یا سیستمی در انجام کارها ناتوان است.

The condition of being unable or lacking the capacity to perform.

example
معنی(example):

ناتوانی سیستم قدیمی واضح‌تر می‌شد.

مثال:

The incapableness of the old system was becoming evident.

معنی(example):

ناتوانی او در مدیریت تیم منجر به مشکلات زیادی شد.

مثال:

Her incapableness in managing the team led to many issues.

معنی فارسی کلمه incapableness

:

وضعیتی که در آن فرد یا سیستمی در انجام کارها ناتوان است.