معنی فارسی inconveniencies
B1مشکلات، اختلالات یا ناراحتیهایی که در نتیجه یک وضعیت ایجاد میشوند.
Minor hardships or difficulties that cause discomfort.
- NOUN
example
معنی(example):
مشکلات برنامه جدید سخت قابل چشمپوشی بودند.
مثال:
The inconveniencies of the new schedule were hard to ignore.
معنی(example):
بسیاری از inconveniencies ممکن است هنگام نقل مکان به یک شهر جدید پیش بیاید.
مثال:
Many inconveniencies can arise when moving to a new city.
معنی فارسی کلمه inconveniencies
:
مشکلات، اختلالات یا ناراحتیهایی که در نتیجه یک وضعیت ایجاد میشوند.