معنی فارسی incurvation
B1انبراف، انحنا یا خمیدگی در یک سطح یا خط که معمولاً برای توصیف ساختارهای فیزیکی استفاده میشود.
A curvature or bend in a structure or surface.
- NOUN
example
معنی(example):
انبراف یک جاده باعث دشواری در رانندگی میشود.
مثال:
The incurvation of the road made driving difficult.
معنی(example):
انبراف لوله به هدایت جریان آب کمک میکند.
مثال:
The incurvation of the pipe helps direct the water flow.
معنی فارسی کلمه incurvation
:انبراف، انحنا یا خمیدگی در یک سطح یا خط که معمولاً برای توصیف ساختارهای فیزیکی استفاده میشود.