معنی فارسی indissociably

B1

به صورت غیرقابل جدایی، به وضعیتی اشاره دارد که نمی‌توان دو یا چند چیز را جدا کرد.

In a manner that cannot be separated or disassociated.

example
معنی(example):

آنها به طور غیرقابل جدایی با تجربیات مشترک خود مرتبط هستند.

مثال:

They are indissociably linked by their shared experiences.

معنی(example):

این دو مفهوم در این نظریه به طور غیرقابل جدایی مرتبط هستند.

مثال:

The two concepts are indissociably related in this theory.

معنی فارسی کلمه indissociably

: معنی indissociably به فارسی

به صورت غیرقابل جدایی، به وضعیتی اشاره دارد که نمی‌توان دو یا چند چیز را جدا کرد.