معنی فارسی indoctrinizing
B2تعلیم یک ایدئولوژی خاص به افراد به طوری که بهطور کامل و بدون انتقاد آن را بپذیرند.
To teach a person or group to accept a set of beliefs uncritically.
- VERB
example
معنی(example):
مدرسه دانشآموزان را با یک ایدئولوژی خاص تعلیم میدهد.
مثال:
The school is indoctrinizing students with a specific ideology.
معنی(example):
تعلیم دادن ذهنهای جوان میتواند باورهای آینده آنها را شکل دهد.
مثال:
Indoctrinizing young minds can shape their future beliefs.
معنی فارسی کلمه indoctrinizing
:تعلیم یک ایدئولوژی خاص به افراد به طوری که بهطور کامل و بدون انتقاد آن را بپذیرند.