معنی فارسی inhabitate
B1زندگی یا سکونت کردن در یک مکان مشخص.
To live in or occupy a place.
- VERB
example
معنی(example):
برخی از حیوانات جنگلهای بارانی را سکونت میکنند.
مثال:
Certain animals inhabit the rainforest.
معنی(example):
انسانها پس از اعلام امنیت، تصمیم به سکونت در این منطقه گرفتند.
مثال:
Humans decided to inhabit the area after it was declared safe.
معنی فارسی کلمه inhabitate
:
زندگی یا سکونت کردن در یک مکان مشخص.